جاری میان زندگی

جاری میان زندگی

باید سراغ شیدا را بگیرم، باید پیدایش کنم

زن عاشق قصه ها، بانو

یک جورهایی تنها بود

ما، دو زن، با دو دنیای متفاوت و احساسی مشترک

احساسی سرشار از ترس و رغبت

دوست داشتن درد سخت است، و در مقابل گریزان بودن از درمان

زنی که عاشق کرمان شد چون کرمان زهرا را داشت، زنی که زهرا را دوست داشت چون زندگی اش را دوست داشت

و من زنی که می دانست کرمان چه خاطره تلخی ساخته است، زنی که هرگز زهرا را نبخشید

زنی که من را رقیب می انگاشت اما رقابتی از طرف من ندید

پا پس کشیدم

من رقابت نمی خواستم، عشق نمی خواستم، هوس نمی خواستم

باید شیدا را پیدا کنم

او مرا می خواست

 

+ کاش یک روز زنی آن طرف خط نگوید "دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است"

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۰۷:۴۴
زهرا

مثل یک ماهی تنگی، لب دریا

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۵۰
زهرا

 

نمی دانم کی به این دختر گفته ممکن است بختش را ببندند!

سنش را میشمرم ... 21

این همه عجله برای چه؟

از کی این همه با من فرق پیدا کرد؟

شاید هم حق دارد، دیدن این همه دختر مجرد با سنهای مختلف در اطرافش

کاش بشود یک روز به او بگویم من بختم بسته نیست ... من دلم بسته است

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۵ ، ۰۷:۴۲
زهرا

 

نمیدونم چی خطابت کنم

از دیروز که موضوع اون خواب پیش اومده همه ش به تو و حق الناس فکر میکنم

حدود 5 ماه دیگه میشه پنجمین سالی که مردی

وقتی مردی اومدم بالای سرت نگاهت کردم و گفتم اگر حقی به گردنم داری ببخش اما نتونستم بگم میبخشمت

فقط 18 روز قبلش بود که اومده بودی خونمون برای مراسم بابا

حتما یادته کنار دیوار هال بودی که از اتاق اومدم بیرون و تو سر تا پام رو با تمسخر نگاه کردی و خندیدی

حتما یادته

چی رو فراموش کرده بودی؟ همه خوبیهای ما رو؟ یا همه بدیهای خودتون رو؟

تو و شوهرت و حالا هم دخترات که الحق باقیات صالحات خوبی هستن براتون

تو خیلی بدی کردی، به تعداد زیادی از آدمها

روزی که مردی راستش دلم از خدا گرفت

به خودم میگفتم همین؟ مرد؟ به همین راحتی؟ بدون اینکه تقاص کارهاش رو بده؟ بدون اینکه رسوا بشه؟ اونم توی اولین روزهای ماه رمضان که همه بگن به به چه انسان خوبی؟

اما وقتی همون شب اول دخترت و بعدش هم نوه ت یک خواب مشابه دیدن که گفتی همه سؤالهام رو جواب دادم و فقط یکی از سؤالهام مونده، به خودم گفتم همینه اون سؤالش حق الناسه

حالا چی؟

بعد از چند سال میای تو خواب یکی و بهش میگی بگو منو ببخشن؟

آدرس درخت توت میدی؟

که چی؟

چه فایده؟

جواب این همه آدم که دلشون رو شکستس و زجرشون دادی، این همه زندگی که نابود کردی چی؟

اینکه من هر روز شاهد نابود شدن این بچه ام چی؟

 

خدایا ببخش که راجع به بنده ات اینجوری حرف زدم

اما فقط تو میدونی اون بنده ات چه کرده

گفتم میبخشمش؟ اما چجوری؟

 

+ بعضی اشتباهات ما یک اثر جزئی و کوتاه مدت روی خودمون و بقیه دارن اما بعضی اشتباهات کل زندگی یک آدم رو خراب میکنن

کاش بیشتر و بیشتر مواظب اشتباهاتمون باشیم ...

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۴۰
زهرا

 

سلام عزیزم

روزهای خوبیست

صبحها سرگرم کار و عصرها مشغول دوخت و دوز

گاهی اینقدر سرم شلوغ است که کارهایم نصفه نیمه می مانند

مثلا خیلی دوست دارم در پخت شیرینی به خواهرم کمک کنم اما وقت نمی کنم هر وقت هم به کارگاهشان می روم نه فرصت دارم و نه دیگر توان

راستش این روزها کمی احساس خستگی دارم که این سرماخوردگی هم بدترش کرده است

و کمی هم دلم خلوت میخواهد و سکوت

دلم می خواهد در خلوت لباس هایم را بدوزم

از همهمه این روزها گریزانم

حتی دلم میخواهد کتاب بخوانم

می دانی دلتنگ کسی نیستم اما گاهی بی دلیل دلم تنگ می شود

نمیدانی چقدر خوشحالم که دو روز تعطیلم، باید در این دو روز چند لباس بدوزم و تمرین کنم و البته بخوابم

بخوابم

روزهای خوبیست و عجیب

نه دوست داشتنیست و نه نفرت انگیز

شلوغی اسفند هم زیباست و هم زشت

آه که چقدر پر از حرفم ...

عزیزکم ....

روزها دارد می گذرد ....

همین

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۴۸
زهرا

دخترکی در من قهر کرده است ....

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۲۰
زهرا

 

کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من

والا

خودم سیستمم رو درستش کردم، منت آقای ایکس و فلان هم نکشیدم ... یاروی ادعا

بالاخره به ما هم میگن مهندس دیگه! بعله :)

 

+ روز مهندس پساپس بر مهندسان واقعی مبارک

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۰۰
زهرا

دلم میخواهد بروم یک جای آرام و استراحت کنم

یک خانه تاریک و ساکت و گرم، فقط بخوابم بدون هیچ فکری

و مطمئن باشم خارج از آن خانه یک فضای زیبای آرام منتظرم است

عظمت کوه

سرسبزی جنگل و بیشه

بیکران دریا

نم نم باران

سکوت طبیعت !

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۱۹
زهرا

 

این روز یعنی ...

یک هفته کار در تب و بیماری برای یک عاشقانه آرام !

نتیجه

یک صندلی خالی و تلخی قهوه و سکوت

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۰۵
زهرا

فاصله ها یک قرارداده

چند روزه دارم به این موضع فکر می کنم

این روزها کوه های اطراف با اون لباس سپیدشون چقدر نزدیک شده ان

 این طرف کوه صاحب زمان، اون طرف کوه جوپار، شاید اون دور کوه هزار

 چقدر ابن سپیدپوشی کوه ها رو نزدیک کرده بود

کوه ها هر روز هستند و هر روز همان جا، اما این روزها نزدیک تر شده اند

 

+ سپید باشیم

++ امروز تولد مامانه

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۳۹
زهرا