جاری میان زندگی

جاری میان زندگی

حق الناس

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۴۰ ق.ظ

 

نمیدونم چی خطابت کنم

از دیروز که موضوع اون خواب پیش اومده همه ش به تو و حق الناس فکر میکنم

حدود 5 ماه دیگه میشه پنجمین سالی که مردی

وقتی مردی اومدم بالای سرت نگاهت کردم و گفتم اگر حقی به گردنم داری ببخش اما نتونستم بگم میبخشمت

فقط 18 روز قبلش بود که اومده بودی خونمون برای مراسم بابا

حتما یادته کنار دیوار هال بودی که از اتاق اومدم بیرون و تو سر تا پام رو با تمسخر نگاه کردی و خندیدی

حتما یادته

چی رو فراموش کرده بودی؟ همه خوبیهای ما رو؟ یا همه بدیهای خودتون رو؟

تو و شوهرت و حالا هم دخترات که الحق باقیات صالحات خوبی هستن براتون

تو خیلی بدی کردی، به تعداد زیادی از آدمها

روزی که مردی راستش دلم از خدا گرفت

به خودم میگفتم همین؟ مرد؟ به همین راحتی؟ بدون اینکه تقاص کارهاش رو بده؟ بدون اینکه رسوا بشه؟ اونم توی اولین روزهای ماه رمضان که همه بگن به به چه انسان خوبی؟

اما وقتی همون شب اول دخترت و بعدش هم نوه ت یک خواب مشابه دیدن که گفتی همه سؤالهام رو جواب دادم و فقط یکی از سؤالهام مونده، به خودم گفتم همینه اون سؤالش حق الناسه

حالا چی؟

بعد از چند سال میای تو خواب یکی و بهش میگی بگو منو ببخشن؟

آدرس درخت توت میدی؟

که چی؟

چه فایده؟

جواب این همه آدم که دلشون رو شکستس و زجرشون دادی، این همه زندگی که نابود کردی چی؟

اینکه من هر روز شاهد نابود شدن این بچه ام چی؟

 

خدایا ببخش که راجع به بنده ات اینجوری حرف زدم

اما فقط تو میدونی اون بنده ات چه کرده

گفتم میبخشمش؟ اما چجوری؟

 

+ بعضی اشتباهات ما یک اثر جزئی و کوتاه مدت روی خودمون و بقیه دارن اما بعضی اشتباهات کل زندگی یک آدم رو خراب میکنن

کاش بیشتر و بیشتر مواظب اشتباهاتمون باشیم ...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۴
زهرا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی