کاش یک روز زنی آن طرف خط نگوید "دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است"
چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۴۴ ق.ظ
باید سراغ شیدا را بگیرم، باید پیدایش کنم
زن عاشق قصه ها، بانو
یک جورهایی تنها بود
ما، دو زن، با دو دنیای متفاوت و احساسی مشترک
احساسی سرشار از ترس و رغبت
دوست داشتن درد سخت است، و در مقابل گریزان بودن از درمان
زنی که عاشق کرمان شد چون کرمان زهرا را داشت، زنی که زهرا را دوست داشت چون زندگی اش را دوست داشت
و من زنی که می دانست کرمان چه خاطره تلخی ساخته است، زنی که هرگز زهرا را نبخشید
زنی که من را رقیب می انگاشت اما رقابتی از طرف من ندید
پا پس کشیدم
من رقابت نمی خواستم، عشق نمی خواستم، هوس نمی خواستم
باید شیدا را پیدا کنم
او مرا می خواست
+ کاش یک روز زنی آن طرف خط نگوید "دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است"
۹۵/۱۲/۱۸