میخواستم بگویم من دلت را شکستم؟
من؟!
من که دل شکستن را بلد نیستم اما رفتن برای نشکستن را خوب بلدم
میخواستم بگویم من دلت را شکستم؟
من؟!
من که دل شکستن را بلد نیستم اما رفتن برای نشکستن را خوب بلدم
لعنت به وبلاگی که هر وقت بهش نیاز داری باز نمیشه
لعنت به این سایتای ایرانی مزخرف
لعنت به این سرورهای مسخره
لعنت ....
+ یکی از دلایل کوچ از وبلاگ ها همین مسخره بازی هاست
خیلی وقت پیش وبلاگ یک نفر خوندم دنیای مجازی یعنی معصومیت از دست رفته
....
تلگرام خیلی برام دلگیره
از دوستام دورتر شدم
آه
چقدر سرد و تلخ شدم
ما آدما فکر میکنیم الان توی تلگرام (یا هر چیز دیگه) میتونیم آزاد باشیم
فکر میکنیم گذشته دیگه وجود نداره
فکر می کنیم
....
عه
اصلا نمیدونم چی میخوام بگم
بعد از مدتها بهم پیام داد. نمیدونم چرا نمیتونم عادی باهاش حرف بزنم دورش کردم دور
ولی هیچکس حتی خودش نمیدونه چقدر تنها و دلتنگم
و این شبها معلم باز پیدام کرده
نوشت کلی ذوق زدم
و من سرد و تلخ ...
معلم معلم تو با من چه کردی؟ تو با ما چه کردی؟
من حتی با بهار هم دیگه راحت نیستم
من کمی
کمی فکر باز میخوام
یلدا تمام شد و زمستان شروع
دیشب خیلیا توی تلگرام و اینستا و ... شادترین حرف ها رو زدن
و خیلیا کز کردن تو خودشون و صبر کردن
نمی خواستم یلدام رو بنویسم
می خوام از تلخی ها فاصله می گیرم
اما باز رسیدم به تو
چطوری دوباره ازت فرار کنم؟
حرف می زنم و همه می گن و می گی چقدر تلخ
سکوت می کنم باز هم تلخ
گذشت این فصل شورانگیز بی تو
زمستانی ترین پاییز بی تو
رسیده موسم دی ماه و حالا
گمانم بگذرد این نیز بی تو