آه دم
هاشمی رفت!
امروز زندگی جریان داره اما انگار شهر ساکت تر و ساکن تر شده
توی چهره ها یک شوک بزرگ هست و یک سکوت عمیق
و مرگ چقدر نزدیک
یک عده عزا گرفتند و فاتحه ایران رو خوندند و یک عده جشن گرفتند
واقعا چطور میشه از مرگ یک انسان، یک هموطن، کسی که یک روز لقب سردار سازندگی بهش دادیم خوشحالی کرد؟
یکی میگه مگه میلیونرها هم می میرند؟ اون یکی میگه مولتی میلیاردر ... یکی میگه روی جنتی کم شد ....
جدای از سیاست و اینکه ایشون همشهری من یا بهتره بگم هم استانی منه براشون طلب مغرفت می کنم برای کارهای نیکی که برای ایرانم کرده
یک روزی همه ما میریم پولدار و فقیر، مشهور و گمنام و با اعمالمون تنها میشیم
+
امروز که به اتوبوس دیر رسیدم و مجبور شدم یک مسیر رو پیاده برم تا به مسیر تاکسی برسم توی دلم احساس نارضایتی می کردم
وقتی تاکسی جلوی پام ایستاد اما راننده گفت شهرستانیه و میخواد بره بیمارستان مهرگان و بلد نیست جا خوردم
ولی انگار همه چیز طبق برنامه بود و من مأمور شده بودم با اونا برم و راه رو نشونشون بدم